امروز یه کم دیرتر از معمول از محل کارم خارج شدم. و عجب تلاقی قشنگی بود من و بارون. شرشر بارون می بارید. تصمیم گرفتم تا خونه پیاده برم. زیر بارون. ولوم آهنگو بردم بالا. پر از بغض شده بودم. یکی گفت:" خانوم چتر میخوای؟" همونطور که زیر لب آهنگو زمزمه می کردم با سر جواب دادم نه. من چتر نمی خواستم. دستای تو رو می خواستم. هق هق زدم زیر گریه. و چقد اشکهام به آهنگ میومد:
چشمهایم دورت بگردند/ سالهاست دعوت عشقت را اجابت کرده ام.../
جای خالیت بیشتر از همیشه کنارم خالی بود. دوست داشتم با تو زیر بارون قدم بزنم.. برقصم.. آواز بخونم.. بازو به بازوی رویات شدم:
عمری با توام/ و برای من همین بس که اینجا کنار منی/ ای که سالهاست با نگاهی/ منو به خودت مشغول کرده ای../
صورتم خیس خیس بود و لبهام پر از آواز. از پشت شیشه های بخار گرفته ی ماشینها می دیدم که چطور متعجب منو نگاه می کنن انگار باور نمی کنن که میشه زیر بارون عاشقانه ترین دختر دنیا شد:
در عشقت هرگز حتی یک روز با تو قهر نکردم / من که قلبم فدای تو شد و عمرم هم/ عمری که از دیدار با تو آغاز شد عزیزم!.../
خواستم شریک قشنگترین احساسم بشی. با تمام وجود فریادت زدم تا هر کجای دنیا هستی منو بشنوی:
عزیزم!مادامی که کنار توام / قوت قلب و اطمینان توام / از اعماق قلبم تو را دوست دارم/ تویی که دیدارت؛ رویای زندگیم بود../
دیگه اشکهام رو روی گونه هام حس نمی کردم. فقط می دونستم تو رو کم دارم. می دونستم باید یه جوری صدات کنم تا بفهمی چقد بهت نیاز دارم. تا بیای..
عزیز من!/
عشق من!/
ای همه حرفهای من!/
ای تمام رویاهای من!/
به من نزدیک شو/ چشمهایم را بگیر / مگر من در این دنیا کسی را جز تو دارم؟/
هنگامی که با توام احساس می کنم در جهان دیگری هستم/
به من نزدیک شو، مرا در آغوش بگیر و بار دیگر به آن جهان ببر/
عشق من! بیا تا همه عمر در کنار هم زندگی کنیم/
وارد قلبم شو و تمام عشقم را احساس کن/
عشق من! بیا تا همه عمر در کنار هم زندگی کنیم/
در آغوشم بیا و تمام عشقم را احساس کن/
به من نزدیک شو/ چشمهایم را بگیر / مگر من در این دنیا کسی را جز تو دارم؟/