• وبلاگ : بگذار تو معشوقم باشي !
  • يادداشت : چشمهاي كاملا بسته
  • نظرات : 9 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سعيد 

    اين متن هم تقديم وبلاگ شما ببخشيد يه لحظه كامپيوتر قاطي كرد چندتا پشت سرهم ثبت شد

    اگر خدا هست پس .....؟

    مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت.
    در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت.
    آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد
    مشتري پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروي و ببيني
    مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي
    و درد و رنج وجود داشته باشد؟
    مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت
    به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد
    مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف
    با سرعت به آرايشگاه برگشت و به ارايشگر گفت:
    مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند
    مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟
    من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم
    مشتري با اعتراض گفت:
    پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند
    "آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند "
    مشتري گفت دقيقا همين است
    خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند!!
    براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد.

    پاسخ

    سلام دوست عزيز بسيار خوشحالم كه ديدگاههاتو با من در ميون گذاشتي.. بازم بهم سر بزن..