فکر کرد؛ یه سی دی آهنگو وقتی شصت بار گوش میده اونقد بهش عادت می کنه که بار شصت و یکم اصلا دیگه متوجه نمیشه کی آهنگهاش تموم شده و دیگه نمی خونه.
اونقدر اشک ریخته بود و ضجه زده بود که شاید صداش شنیده بشه غافل از اینکه گریه زاریهاش عین همون آهنگه برای بار شصت هزار و یکم توی ملکوت : اصلا شنیده نمیشه.