دیشب خوابتو دیدم.
میون زمین و هوا ایستاده بودیم. حسابی ترسیده بودم.
دستامو توی دستای لطیفت گرفته بودی.
بهم گفتی:" از هیچی نترس. من اینجام." گفتی :" اگه بترسی از اینجا پرت میشی پایین."
دیگه نترسیدم. یعنی راستش ترسیده بودم اما به روم نیوردم.
دستامو محکم گرفتی. بعد به سلامت اومدیم روی زمین. خیلی خوشحال شدم.
نه بخاطر اینکه روی زمینم؛ بخاطر اینکه تو پیشم بودی.