جاتون خالی جمعه ای با دختر عموم و یکی از دوستان مشترکمون رفتیم درکه. من درکه زیاد رفته بودم حالا یا با دوستام یا تنهایی و اونو عین کف دستم می شناختم. ولی دوست مشترکمون پیشنهاد کرد از یه مسیر دیگه بریم. یه راه صخره ای و سنگلاخ تازه اونهم با شیب تند. ولی وقتی رسیدیم بالا خیلی باحال بود. کنار چشمه نشستیم. جای خلوت و دنجی بود و پای کمتر بنی بشری اونجا باز میشد. اونجا بود که فهمیدم توی هر راهی باشم، یه مسیر جدید هست که منو به یه جای تازه برسونه. دوست دارم مسیرهای تازه ی زندگیمو با شریک زندگیم طی کنم.