دوست دارم جای بیل گیتس باشم. یه عالمه ی یه عالمه پول و ثروت داشته باشم و تو دلم هیچ غمی نداشته باشم که چی دارم و چی ندارم. هر وقت هرجا هرچی دلم خواست بخرم، هر جا بخوام برم و کلی برای خودم کیف کنم. یه خونه ی بزرگ و شیک دوبلکس داشته باشم تا این غمو نداشته باشم که تا سال دیگه که باید خونه رو خالی کنیم چه کاری میتونم برای خانواده م انجام بدم.
دوست دارم جای لری پیچ باشم که ماه عسل رو تو بهترین و گرونقیمت ترین هتلهای پنج قاره دنیا بگذرونم.
دوست دارم جای پاریس هیلتون باشم. یه پدر خرپول داشته باشم که بهم این امکان رو بده که هرکاری دوست داشته باشم انجام بدم: خواننده بشم؛ آهنگساز بشم؛ هنرپیشه بشم و یه کلکسیون بزرگ از لباس و کیف و کفش و گرونترین لوازم آرایش داشته باشم و خلاصه هرکاری که دوست دارم بکنم.
دوست دارم جای خدا باشم. حتی اگه شده برای یه دقیقه. اونوقت زمان رو به عقب برمی گردوندم و هیچوقت خودمو به دنیا نمی اوردم. حالا یکی از روی این زمین خاکی کم؟ مگه به کجای این دنیا برمی خوره؟ یکی میگه:" اگه نباشی، جات روی زمین خیلی خالیه".... نه! خالی نیست. اتفاقا خیلی هم به نفع همه س. اونوقت پدر بی غیرتم وقت و بی وقت بعد از بد مستی هاش .......... بی خیال. اونوقت هیچ کی نبود که بعضی از خدا بی خبرا گولش بزنن و در باغ سبز نشونش بدن و اونهم ساده و احمقانه تن به ذلت و گناهشون بده که بعد ولش کنن تا آرزوی خوشبختی رو به گور ببره. اونوقت هیشکی نبود که ته آرزوهاش رفتن به < دیزنی لند> باشه و بدونه که این تنها یه خوابه که شاید تعبیرش .... اصلا شک داره که تعبیر داره یا نه.... من سالها منتظر شاهزاده م بودم. مثل سیندرلا. اما اون نیومد. شایدم اومد و فقط چشماشو به یکی دیگه دوخت و بعد غرور شاهانه ش اجازه نداد اعتراف کنه که اشتباهی گرفته و..... حالا همه ی دنیای من شده دنیای قشنگ سیندرلا و پری دریایی و زیبای خفته و سفید برفی ای که پاک موندن و به آرزوهاشون رسیدن و انگار فقط من این وسط یه نفرین شده م. حالم از خودم بهم می خوره. طی 3 سال گذشته زندگی ای واسه خودم ساختم که فقط و فقط جهنم بود. اما همه ش بخاطر کسایی بود که دوستشون داشتم. برای ساختن زندگی بهتری برای مادرم و خواهر برادرام دست به کارایی زدم که الان که فکرشو می کنم می بینم واقعا همچین انگیزه ای باعث شده اونها رو انجام بدم وگرنه هیچوقت دنبالشون نمی رفتم. کاش من جای خدا باشم. این زندگی لعنتی رو صفر می کردم و تا ابد صفر می کردم.
توضیح عکس: بچه که بودم یکی از اینا داشتم که خیلی هم دوستش داشتم اما دختر زشت همسایه نشست روش و یکی از پایه هاشو شکوند. شاید اینم جزو چیزایی باشه که خریدنش برام آرزوی دست نیافتنی بشه.