درود بر تو . من داربست گوشه اين باغ بي گلم اي نو دميده تاک ........... اي نازنين نهال بر بازوان من بنه آن ساقهاي ترد آن ميوه هاي کال در پنجه هاي بسته ي تو اين درنگ چيست ؟ گاه درنگ نيست پيش آي و باز شو بر دست من بايست بر دوش من بمان همبسته با شکسته دل پرنياز شو در گردنم بپيچ برپيکرم بتاب پر کن به جام سبز ، مي از خون آفتاب از سياوش کسرايي . بدرود