سلام..چه جالب....اينقدر كنجكاو شدي
منم بعضي از موقعها بخصوص جمعها سرم خلوته از اين كنجكاويها رو ميكنم..بازم لطف كردين
عطش آگينم ودرخواب مي بينم چه شب ها را
درون كوزه مي ريزم صداي آب دريا را
مگر يارانه ي چشم تو دست خاطرم گيرد
وگرنه باز هم گم مي كنم خورشيد معنا را
پر از الفاظ نامانوس وابهام آورم ليكن
اشارات تو آسان مي كند فهم غزل هارا
دلاويزم به قنديل جنون انگيز گيسويت
مگر بر کوچه ي چشمم گذاري لحظه اي پارا
به قصد قربت دامان مهرت شوق بارانم
كدامين صبح شور انگيز باور مي كني مارا